خدایا بازم ممنون
دختر نازم یه اخلاق بدت که واقعا باهاش مشکل دارم کردن همه چیز تو دهنته همون روز که خونه ی مامان فیروزه رفته بودیم تو بغلم داشتی شیر میخوردی وقتی شیر خوردنت تموم شد تو فاصله یه چشم بهم زدن گفتی مامانو یه چیزی از دهنت در آوردی نمیدونی وقتی دیدم چه حالی شدم آخه اون قرص زیز زبونی مامان فیروزه بود واقعا اون لحظه داشتم سکته میکردم گفتم اگه خورده بودی معلوم نبود که چه اتفاقی برات میوفتاد میگن خدا فرشته هاشو مامور مراقبت از بچه ها میکنه به من که به معنای واقعی ثابت شده خداجون ممنون از توو فرشته های مهربونت که به ما مامانا رحم میکنی . ...
نویسنده :
مامان دنیا
11:01